نقش و اهمیت پژوهش در توسعه و پیشرفت کشور
تاریخ انتشار: ۲۴ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۶۲۱۳۶۳
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما آقای حبیب اله ظفریان مدیر گروه انرژی مرکز پژوهش های مجلس در برنامه صبح بخیر ایران درباره وضعیت انرژی و نقش پژوهش در آینده آن گفتگو کرد.جزییات این گفتگو در ادامه آمده است.
سوال : شما بعنوان پژوهشگر ، پژوهش واقعا مهم است یا مهم نیست ؟
ظفریان : واقعا مهم هست . من خودم حدود ده سالی است در حوزه سیاستگزاری پژوهش علاوه بر درس دانشگاهی که خواندیم و دکترا گرفتیم علاوه بر آن در حوزه سیاستگزاری حدود ده سالی هست که پژوهش می کنم و این را به عینه دیدم که تصمیم گیری هایی که مبتنی بر یک کار پژوهشی که همه جوانب موضوع را دیده باشد ، آن تصمیم گیری چقدر فرق می کند با تصمیم گیری که مبتنی بر یک کار غیر پژوهشی باشد یا مبتنی بر فهم جلسه ی مسئولین باشد ، متفاوت خواهد شد .
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در دنیا هم همین طور است شما نگاه کنید کشورهای توسعه یافته تصمیم گیری هایشان در چرخه پژوهشی اتفاق میافتد یک چرخه پژوهشی که حلقههای پژوهشی آن به هم متصل هستند از دانشگاه تا سطح تصمیم گیری بین آن نهادهای اصطلاحا میگویند تین تنگ که در ایران به اندیشکده موسوم شده است، اینها تصمیمات چند وجهی و مسائل چند بعدی را تصمیم سازی میکنند برای تصمیم گیران آن کشور و شما میبینید مثلا در آمریکا تقریبا تمام راهبردهایی که اتخاذ میکند مثلا در همین مسئله تحریم ما همه از دل کارهای پژوهشی و پیشنهادهای اندیشکدهها که آنها هم متکی هست باز به پژوهشهای بنیادی تری که در دانشگاهها انجام شده است، یعنی چرخه حل مسئله شان تکمیل هست همه از دل این در میآید و در سیاستگزاری آمریکا کاملا نقش ایفا میکند و ما میبینیم که یک پیشنهادی در یک اندیشکدهای ۵ سال پیش مطرح میشود و آرام آرام میآید در سطوح تصمیم گیری آمریکا مطرح میشود و دیده میشود. در کشور ما هم همانطور که فرمودید بالاخره این فضا کم کم دارد جدیتر میشود با تاکیدی که خود حضرت آقا داشتند در بحث تولید علم و پژوهش و مرکز پژوهشهای مجلس هم بعنوان یک اندیشکده بزرگ در کشور و اندیشکدهای که به صورت تخصصی به مجلس ارائه مشاوره میدهد و در تصمیمات کمک میکند نقش آفرینی میکند که ما هم در خدمت شما هستیم.
سوال: خیلی وقتها آدم نگاه میکند به مسائل کشور و میبیند که پژوهشگرها داد خودشان را زدند مثلا همین سدی که اخیرا دارد آبگیری میشود پژوهشگران ما همین الان صدایشان را میشنویم که میگویند این کار را نکنید و دولتها هم نمیشنوند مربوط به این دولت و دولت قبلی و اینها نیست ... این یک رویه است من ۱۶-۱۷ سال است در رسانه هستم و قبل از هم بچه بودیم یادمان هست همیشه متخصصین، پژوهشگران یک حرفی میزنند سیاستمدارها یک کار دیگری میکنند. این که دو تا ریل غیرموازی با همدیگر دارند کار میکنند که حرف و عملشان با هم یکی نیست، چطور میشود که اینها به یک موازاتی برسند که خدمت به مردم، خدمت به جامعه شکل و وضعیت بهتری بگیرد؟
ظفریان: این مسئله که فرمودید درست است ما در حوزه انرژی در بحث بهینه سازی مصرف انرژی از سالهای پیش هم پژوهشهای زیادی در موردش انجام شده و هم راهکارهای زیادی، حالا، چون در فصل زمستان هم هستیم، هم پژوهشهای زیادی انجام شده و هم قوانین حتی زیادی مستقر شده، ولی مرحله اجرا نمیرسد.
در دو سمتش به نظر میآید که مشکل وجود دارد یعنی هم در سمت اجرا و سیاستمداری که میخواهد آن تصمیم را اجرا کند مشکل وجود دارد، هم در سمت پژوهش، برخی پژوهشها در تعریف مسئله شان دچار اشکال هستند یعنی آن مسئله واقعی را خوب تعریف نمیکنند و به آن نمیپردازند ناچارا پاسخی هم که میدهند با اقتضائات صحنه واقعی و اجرا دور است هر دوی اینها از دو سمت دارای مشکل هست.
آن نکتهای که عرض کردم که چرخه پژوهش یعنی چرخه تولید علم در واقع، باید شکل بگیرد اصلا این به نظرم بزرگترین فناوری است که غرب دارد یعنی توانسته مسائل واقعی صحنه اجرایش را بیاید طرح کند برای دانشگاه، دانشگاه در سطح بنیادین به آن پاسخ بدهد، بعد در سطوح بنیادین انتقال بدهد به اندیشکدهها، اندیشکدهها در سطوح سیاستگزاری به آن جواب بدهند.
سوال: الان دانشگاه ما مسئله کشور ما را حل میکند؟ من والا هر چه که در دانشگاه بودیم دنبال بچهها آی اس آی و مقاله خارجی هستند، آنها هم مثلا یک موضوعی است که مشکل آنهاست، مثلا این که برویم در فنلاند که خاکش را چطور فلان کنیم. این را میروند مقاله کنند آنها مشکل شان حل میشود، ولی مشکلی از ما حل نمیشود، بعد هم اعتبار علمی را گره زدیم به همینها؟
ظفریان: بله همین طور است. من، چون مهندسی نفت خواندم ما مثلا سوالاتی که در دانشکده مهندسی نفت داریم به آنها پاسخ میدهیم سوالاتی است که کانادا مثلا در مورد توسعه شیل هایش یا خود آمریکا که انقلاب شیلی را استحضار دارید اتفاق افتاد در ۲۰۰۷ به بعد و تولید نفت و گاز آمریکا به شدت افزایش پیدا کرد الان بیش از دو سوم تولید گازش از شیلهای گازی است، اینها را ما الان مثلا روی همین مسائل کار میکنیم، چطوری؟ این تبدیل به مقاله میشود و تولید علم میشود، عرض کردم بزرگترین فناوری غرب این است که توانسته مسائلش را بیاید طرح کند برای دانشگاهها، ما مسائلی که داریم در دانشگاهها مطرح میکنیم در مرز علم مسائل دنیا را داریم حل میکنیم وی مسائل داخل کشورمان را به هیچ وجه حل نمیکنیم برای همین عرض کردم در دو سمت دارای اشکال هستیم و مشکل وجود دارد و دستیابی به این فناوری تازه باعث میشود که شما آرام آرام وارد چرخه تولید علم واقعی بشوی، وقتی وارد چرخه تولید علم شدی، آرام آرام میتوانی مرجعیت علمی پیدا کنی همانطور که حضرت آقا فرمودند و بعد تولید قدرت و ثروت بکنی از این علم، ما هنوز با این نقطه در فضای پژوهش فاصله داریم.
سوال: پس پژوهش اگر که ... چند روز پیشها یک صحبتی از وزیر محترم نفت میخواندم قبلا هم البته همین جا کارشناسان مجلس گفته بودند، نمایندگان مجلس من با ایشان گفتگو کرده بودم که آقا اگر تاسیسات نفتی ما مثلا تا ۸ سال آینده به روز نشود و یک سرمایه گذاری کلانی روی آن اتفاق نیفتد عملا ما باید وارد کننده خیلی از تولیدات نفتی باشیم و پتروشیمی باشیم در کشور. این حتما از دل یک پژوهشی آمده بیرون و تا اینجایش هم درست است. حالا دو تا مسیر هست یکی این که دائم این پژوهش را بگوییم و ابراز نگرانی کنیم و هیچ کاری در عمل انجام ندهیم و یکی دیگر این که برویم مبتنی بر همین حرکت کنیم و تغییرات را ایجاد کنیم که ۸ سال دیگر بگوییم بر اساس یک پژوهشی ما رفتیم این کار را کردیم و خدا را شکر مسئله مرتفع شد. پژوهش اگر که به منصه ظهور نرسد اگر به عرصه عمل نرسد فکر کنم که تبدیل به یک کار فانتزی و سر کاری بشود.
ظفریان: بله همین طور است. من عرض کردم باید آن اتفاق رقم بخورد، چرخههای حل مسئله ما، چرخههایی که اول صنعت در نقطه اجرا، هم صنعت میشود این طرفش میشود تصمیم گیر در سطوح حاکمیتی، بتواند مسئله اش را عرضه کند به او و پاسخ داده بشود و آن پاسخ هم لزوما یک پاسخ و یک پژوهش نیست. اتفاقا در حوزه پژوهش باید تضارب آرا وجود داشته باشد فضا باز باشد، الان در فرض کنید آمریکا را مثال میزنیم، چون خیلی این راتوسعه داده است، میخواهد یک تحریمی را علیه ایران اعمال کند و یا یک سیاستی را در قبال چین اتخاذ کند ده تا پژوهش مختلف با مبانی فکری مختلف و با جوانب مختلف مسئله روی میزش است و او میتواند بهترین تصمیم را از دل اینها در بیاورد لذا این را هم باید در فضای پژوهش توسعه بدهیم تضارب آرا را، که آن تصمیم گیری مبتنی بر آن انجام شود، عرض کردم این طرف هم با پژوهش اتفاقاتی در آن رقم بخورد که مسئله واقعی را حل کند و مبتنی بر آن بتوانیم تصمیمات درستتر بگیریم و آرام آرام کشور را اصلاح کنیم.
سوال: شما در این سالهایی که پژوهشگر بودید خودتان مسئلهای را مطرح کردید و پژوهش کردید که به عرصه اجرا هم برسد و بعد کیف کنید و بگویید من این را پیش بینی کردم الان هم در این نقطه است؟
ظفریان: بله ما در حوزه تحریم نفت یک کار پژوهشی خیلی خوبی انجام دادیم آن زمان در یک اندیشکدهای از اندیشکدههای کشور بودم، آن را به کشور عرضه کردیم، رفتیم دفاع کردیم حرف را، چون بحث بود روی آن، چند بار و چند جا در نهادهای مختلف کشور دفاع کردیم آن حرف بعدا آمد در مرحله اجرا و به عرصه عمل وارد شد و الان یکی از راهکارهایی که داریم استفاده میکنیم همین است، این یکی از تجربههای موفق ما هست در حوزههای ...
سوال: این اتفاق چقدر به شما کمک کرد بعنوان پژوهشگر که پژوهشهای بعدی را جلو ببرید؟
ظفریان: ما، چون در حوزه سیاستگزاری کار میکنیم ابعاد مسئلهای که حل میکنیم ابعاد بزرگی هست یعنی یک اتفاق این طوری ابعاد بسیار بزرگی درسطح هم اقتصادی، هم سیاسی برای کشور دارد و من خودم حالا بحث میکنیم بین دوستان و اینها میگویند اگر ما ۵ سالی یک مسئله را این طور بتوانیم حل کنیم برای دنیا و آخرتمان بس است یعنی این که ابعاد این مسئله آنقدر بزرگ هست که علیرغم سختیهای زیادی که در طول بحث هم بحث کردیم کلی راهکار پیشنهاد کردیم، حرف زدیم پیش نرفته و گوش داده نشده است بخاطر همین میگویم که اگر یکی از آنها هم گوش داده شود و پیش برود و اتفاق بیفتد بسیار ارزشمند است و من خودم انگیزه میگیرم یعنی اگر یک کار این طوری میکنم برای ۵ سال انگیزه میگیرم که مجددا تلاش کنم.
سوال: حالا از طرف دیگر، مثلا شما یک مشکلی را میبینی و میروی داد میزنید و پژوهش میکنید و میگویید راه حل این است و گوش نمیدهند. چه حسی آن زمان به شما دست میدهد؟
ظفریان: خیلی از پژوهشگران که در حوزه سیاستگزاری و علم بودند به همین دلیل ناامید شدند و رفتند یعنی تعداد این طرف خیلی زیاد است، اگر آن طرف یک تعداد کمتری هست، این طرف تعداد بسیاری است که شما پژوهش میکنی و حرفت هم متقن است، ولی پیش نمیرود، ...
سوال: دائم مشکل افزوده میشود و شما میگویید که آقا من گفتم چرا گوش نمیدهید...
ظفریان: این باعث میشود که موهای ما سفید شود یعنی سفید شدن موهای ما یک بخشش بابت همین است. پذیرفتیم که اصلاح کشور به دوش ما هست پژوهش در آن نقش مهم و جدی دارد و این که من در این حوزه مانده ام دلیل اصلی این است که برای من حداقل پژوهش مهم است و خودم این کار را مهم و اثرگذار میدانم، حالا دیگر تلاش میکنیم دیگر.
مجری: انشالله هم شما و هم سایر پژوهشگران کشور هم آنها بتوانند راه حل درست ارائه بدهند به کشور و هم مدیران گوش بدهند و توجه کنند به پژوهش، پژوهش واقعا امر مهمی است.
منبع: خبرگزاری صدا و سیما
کلیدواژه: حوزه سیاستگزاری اندیشکده ها تصمیم گیری تولید علم آرام آرام عرض کردم پژوهش ها یک کار
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.iribnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری صدا و سیما» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۶۲۱۳۶۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اصلاحطلبان؟ خیر، متشکرم!
این نوشته تلاشی است برای طرح یک مسئله، آسیبشناسی یک روند و در حد وسع ارائه چند پیشنهاد، که در نوشته دوم تقدیم خوانندگان خواهد شد. برای ورود به بحث ناگزیر از طرح یک مثال هستم. همه ما در سطوحی با مسئلهها، بحرانها و بعضاً فجایعی دست به گریبان هستیم و برای مواجهه با آنها به ابزارهایی متوسل میشویم. این ابزارها در مواقعی به حل مسئله و مدیریت بحران کمک میکنند و حتی قادر هستند از فجایع جلوگیری کنند و در برخی موارد واجد چنین کارکردی نیستند. به گمان من به سیاست نیز میتوان از این منظر نگریست؛ یعنی مسئلهها، بحرانها و فجایعی را فهرست کرد و سپس پرسید آیا ابزارها و ابتکارهای متعارف احزاب، جبههها و حتی افراد واجد کارکرد مثبتی هستند یا خیر؟
کمی به عقب برمیگردم. از بدو تأسیس جمهوری اسلامی ایران، جریانی که ابتدا بهنام چپ [خط امام] و سپس اصلاحطلب شناخته میشد، کوشید ضمن تلاش برای درک صحیح وضع موجود، به بخشی از راهحل تبدیل شود. بهعنوان نمونه در زمانیکه گروههای سیاسی- نظامی عرصه سیاست و اجتماع را تسخیر کرده بودند، این جناح تلاش کرد بر وزن سیاست بیفزاید و از نظامیگری بکاهد یا به عبارتی از عرصه عمومی اسلحهزدایی کند که حاصل این تلاش به اعلامیه ده مادهای دادستانی ختم شد. یا، در دورهای که نظام اطلاعاتی کشور بهشکل پراکنده اداره میشد و هر گروه بهصلاحدید خود نسبت به عملکردش پاسخگو بود، تلاش شد نهاد اطلاعات کشور تجمیع شود و بهعنوان یک وزارتخانه تحت اشراف قوه مقننه قرار بگیرد تا امر پاسخگویی ممکن شود.[۱] مضاف بر اینها میبایست به بحث زمان و مکان در فقه حکومتی ارجاع داد؛ باب این امر ابتدا از سوی بنیانگذار انقلاب اسلامی و در پی سنگینی نگاه فقه سنتی بر نظام تقنینی و حل مسئله کشور گشوده شد اما بعدتر جریان روشنفکری دینی با تلاش مضاعف بر آن شد نگاه و کارکردی متفاوت به دین ببخشد و از قرائتهای تئوکراتیک و جزماندیشانه بکاهد و بر ابعاد دموکراتیک و دگرخواهانه بیفزاید. افزون بر اینها میتوان درباره آنچه بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران گذشت نیز، تأمل کرد؛ دولت اصلاحات توانست با ابتکاراتی پرستیژ ایران را در منطقه و جهان ارتقاء دهد و ضمناً، در بحرانهایی مانند افغانستان، ۱۱ سپتامبر و همچنین حمله نظامی به عراق جنگطلبی و تنشزایی را تعدیل کند. و، در آخر باید به انتخابات ۹۲ اشاره داشت که جریان اصلاحات بهرغم پرونده مفتوح انتخابات ۸۸ در جمیع ابعاد، به بنبستشکنی کمک کرد و در جهت کاستن از سرعت فرآیند فرسودگی کشور گام برداشت. البته همه این موارد طبعاً واجد خطاها و کاستیهایی بوده است، که فهرستکردن و نقد قاعدهمند آنها میتواند راهگشا باشد.
اینک اما بهنظر میرسد دو فاکتور مذکور، یعنی درک صحیح وضع موجود، و نقشآفرینی بهعنوان بخشی از راهحل، اگر نگوییم به بنبست رسیده، دستکم با بحران اساسی مواجه شدهاند. بحرانی که دامنگیر احزاب اصلاحطلب، جبهه اصلاحات ایران و… نیز شده، و بیم آن میرود چون آفت بهسراغ ریشهها نیز برود.
درباره نظام ادراکی اصلاحطلبان. طی سالیان گذشته، مجموعهای از تلاشها رخ داد و کمک کرد تا اصلاحطلبان درکی نسبتاً روشن از وضع موجود یا به تعبیری «منطق موقعیت» بهدست بیاورند. این تلاشهای سه وجهی شامل ۱) فعالیت مستمر و هدفمند حزبی- جبههای، ۲) کوششهای محققانه، و ۳) حضور مؤثر در نظام اداری کشور بوده است که امروزه هر سه وجه محل تأملاند. یعنی آنچه مزیت نسبی اصلاحطلبان- بهعنوان جریان آلترناتیو- بهشمار میرفت، رقیق شده و رو به اضمحلال رفته است. در وجه اول شاهد فقدان خلاقیت حزبی از یکسو و کاستیهای بسیار در تئوریک و پراتیک سیاستورزی حزبی هستیم. در مقابل، رقیب که اساساً تحزب را امری ثانوی و مخل نظم عمودی- دستوری در سیاست میپندارد، ضمن آنکه خود همچنان به زیست محفلی و باندی وفادار است تلاش میکند با حداکثر توان از احزاب رقیب سازمانزدایی کند. در وجه دوم با افت قابل ملاحظه تولیدات نظری، خاصه در زمینه مسائل توسعه و علوم انسانی روبرو هستیم و گاه، تلاشهایی رهزن و تعمیمهای انحرافی را مشاهده میکنیم که نهتنها قابلیت انطباق بر شرایط کنونی ایران را ندارند بلکه مخل پروژههای اصلاحی میشوند. در سوی دیگر، جریان رقیب تلاش داشته از کلمات مشئومه و حوزههای ممنوعه از قبیل علوم انسانی، الهیات جدید و جز اینها قبحزدایی کند و بهشکل قرارگاهی بر این حوزهها متمرکز شود و آنها را تصرف کند. تعدد نشریات علوم انسانی و برنامههای سمعی- بصری وابسته به نهادهای حاکمیتی تصویری بهنسبت روشن از این وضعیت به نمایش میگذارد. البته که نگارنده معتقد است هنوز این جریان با جوششها و کوششهای تئوریک معتبر فاصلهای قابل توجه دارد. به اینها اضافه کنیم ارتقاء متوسط سواد عمومی و تسلط بر زبانهای خارجی، و همچنین امکان دسترسی به منابع آکادمیک برای کنشگران آزاد و البته ابزارهای هوش مصنوعی، که قادرند بینیاز از ایستگاههای مرسوم تغذیه فکری جناحی، خوراک فکری شهروندان منفرد را تأمین کنند. در وجه سوم با عدم حضور مؤثر اصلاحطلبان در نظام اداری کشور مواجه هستیم. این عدم حضور تا حد زیادی معلول نگاه دگرساز و غیریتستیز ساخت قدرت بوده است چنانکه میبینیم عمده تلاش جریان رقیب اصلاحطلبان بر فتح بوروکراسی و ویژهخواری، آن هم به مبتذلترین شکل آن بوده است. اما از سوی دیگر نمیتوان بر یک ضعف اساسی، یعنی عدم کادرسازی و از آن مهمتر محافظهکاری، حتی در مواجهه با اختیارات قانونی چشم بست. ضعفی که در درجه اول نظام ارتقاء جناحی- باندی و در درجه بعد انواع تبعیضهای جنسی، قومی و… را در پی داشته است. معالوصف، شاید بتوان گفت اشغال بوروکراسی و ورود به سیاهه حقوق-دستمزدِ دولت دیگر لزوماً مزیت یک جریان سیاسی آلترناتیو بهحساب نخواهد آمد.
با این اوصاف میتوان اینگونه ادعا کرد که احزاب اصلاحطلب و جبهه اصلاحات ایران (در وضعیت فعلیشان) قادر نیستند گام مؤثری در جهت تقویت نظام ادراکی شبکه حامیان، در درجه اول، و مخاطبان عام در درجه بعد بردارند.
نقشآفرینی بهعنوان بخشی از راهحل. برای توضیح این سرفصل نخست میبایست تفکیکی میان سیاست پاییندستی (low politics) و سیاست بالادستی (high politics) قائل شد. اگر تا سالیان پیش میان این دو سطح از سیاست تعادلی برقرار بود، اینک بهنظر میرسد کفه سیاست بالادستی به سنگینی گرایش پیدا کرده است. بدین معنا که ساخت قدرت به ذیل اختیارات منصوص و حصری، و حتی شورایهای قانونی/فراقانونی بسنده نکرده و خود رأساً به امور پاییندستی ورود کرده است. از دیگر سو، سیاست پاییندستی بهحدی تنزل یافته است که اگر نگوییم هیچگونه امکان اثرگذاری بر آن مترتب نیست، دستکم باید بر اثرگذاریِ حداقلی آن تفاهم کنیم؛ آن هم در حد جوانان حزب رستاخیز که نهایتاً ذیل سیاست دفاع از مصرفکننده، آمار گرانفروشی و گرانفروشان را گزارش میکردند!
این وضعیت چندعاملی چرخ فعالیت کنشگران اصلاحطلب را دستخوش اختلال کرده است. به عبارتی نه ورودیها (inputs) با واقعیت همخواناند، نه نظام هنجاری با مطالبات جامعه تنظیم است، و نه با ابداعات و بضاعت کنونی راهی برای اثرگذاری باقی مانده است. برای این ادعا مثالهایی را ذکر میکنم که به نظر موجب صدمه دیدن پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان شدهاند. سابق بر این دستگاه ادراکی- تحلیلی جریان اصلاحات، حسب دریافت خود از وضع موجود از طریق ابزارهای در دسترس، به اموری به نسبت کلان واکنش نشان میداد. برای نمونه میتوان به مجموعه بیانیههای تحلیلی جبهه مشارکت ایران اسلامی اشاره داشت. بخشی از آن متون، فارغ از آنکه در یک ساعت «س» بدل به کیفرخواست شدند، ایستارهایی را فراهم آوردند که عمدتاً، گفتوگو و نقد در عرصه عمومی را بهدنبال داشتند. حال آنکه امروز با تغییر گارد حاکمیت و گذار به الگوهایی جدید و نامتعارف از جمله در:
الف. مسئله واگذاری و تخصیص منابع،
ب. مسئله خصوصیسازی،
پ. مسئله نظام دانش و طبقاتی شدن آن،
ت. مسئله کارگران و زیر ضرب رفتن آنها و فقدان توان چانهزنی مؤثر این قشر،
ث. مسائل نظام درمان و تعرفهها،
ج. مسئله شهر و الگوی دفرمه توسعه آن،
چ. مسئله تبعیض مضاعف در تحرکهای عمودی در بوروکراسی خاصه در مورد زنان و نیروهای مستقل و صاحب فکر، و…
کوششی درخور، جهت فهم مسئله و تجویز راهحل صورت نمیپذیرد یا اگر هم تلاشی صورت میگیرد، ارتباط مؤثری با جامعه هدف برقرار نمیکند. به عبارتی جریانی که سابقاً دارای تصویری کلان از نظام اداره عمومی کشور بود، اینک فاقد آن تصویر شده است. به اینها اضافه کنیم مواردی که به سیاستهای کلی نظام راجع است و اساساً باب گفتوگو دربارهشان بسته است؛ خواه بهعلت محافظهکاری، خواه بهدلیل فقدان تئوری منسجم و منطبق با واقعیت، و خواه بهسبب انذارها و محدودیتها.
این وضعیت ترسیم شده سه پیامد را بهدنبال دارد. نخست آنکه کارویژه اصلاحطلبان- که همان دیوار حائل (بالشتک ضربهگیر) میان جامعه و حکومت بود، از میان میرود. یعنی حاکمیت صرفاً خود را در برابر توده مردم میبیند و طبعاً «قهر» را بر سایر ابزارها رجحان میدهد. دوم آنکه، جامعه بهسوی نوعی خودبسندگی هدایت میشود و بیپشتوانه و بدون تئوری و پیوستگی تاریخی به وادی عمل وارد میشود و بهشکل اقتضایی عمل میکند. نام این وضعیت را میتوان «تسطیح سیاست» نهاد، بدین معنا که تصادم دولت و جامعه بهغایت افزایش پیدا میکند و مردم مستمراً متحمل هزینههای گزاف میشوند. ضربهناپذیری- یا ضربهپذیری حداقلی- مردم بهشکل تودهای در دولت اصلاحات میتواند مؤید این تحلیل و اهمیت این کارویژه اساسی باشد؛ چنانکه در تمامی ادوار دولت در جمهوری اسلامی جز دولت اصلاحات ضربهپذیری تودهای، چه برآمده از اعتراض و چه برخاسته از شورش وجود داشت و دولت نتوانست بهعنوان ضربهگیر از وارد آمدن خسارت به مردم بکاهد. سوم آنکه متعاقب این روند نوعی تصویرسازی دفرمه به نظام تحلیلی اصلاحطلبان تحمیل میشود. نخستین مرحله این تصویرسازی، اختلال در نظام مسئلهیابی است. این اختلال، که شاید در پزشکی نیز شایع باشد، با تشخیص نادرست بیماری و تجویز نادرست دارو همراه است. مرتبط کردن سنگاندازیها در پروسههای اصلاحی، و برگشتپذیری آنها به مؤلفههایی چون «لحن»، «ادبیات تحریکآمیز» و… جزئی از این نظام اختلالی است؛ حال آنکه میتوان فهرستی از لحنهای آرام، و ادبیات غیرتحریکآمیز را بر آفتاب فکند و این فرضیه را ابطال کرد. دومین مرحله این تصویرسازی «برساختن خصم» است. چنانکه اختلال در نظام مسئلهیابی به هسته مرکزی یک تفکر بدل شود، ناخودآگاه آن تفکر به برساختن خصم رهنمون میشود. بدین معنا که آگاهانه یا از سر خطای تحلیلی صرفاً به بخشی از صحنه سیاست نور تابانده و خصمِ جدید علتالعلل مسائل معرفی میشود. حال آنکه اساساً منطق اصلاحات، نه خصمپرور است و نه حذفمحور.
در بخشهای بعدی این یادداشت، تلاش خواهم کرد به طرح پیشنهادها و تجویزهایی ناظر به آینده جریان اصلاحات بپردازم.
پینوشت:
[۱] خوانندگان میتوانند برای مطالعه بیشتر به مشروح مذاکرات مجلس شورای اسلامی و پیشنهادهای مطرح در زمینه تأسیس نهاد اطلاعاتی کشور مراجعه کنند.